پسر به دختر گفت اگه یه روز به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم.

 

 

تا اینکه یه روز اون اتفاق افتاد. حال دختر خوب نبود. نیاز فوری به قلب داشت. از پسر خبری نبود. دختر با خودش میگفت: میدونی که من هیچ وقت نمی ذاشتم تو قلبتو به من بدی و بخاطر من خودتو فدا کنی. ولی این بود اون حرفات. حتی برای دیدنم هم نیومدی.. شاید من دیگه هیچ وقت زنده نباشم. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید..

 

 

چشمانش را باز کرد.دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟ دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید.در ضمن این نامه برای شماست

 

 

دختر نامه رو برداشت. اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

 

 

سلام عزیزم الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام. از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمی ذاری کهقلبمو بهت بدم. پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم.امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه . (عاشقتم تا بی نهایت)

 

دختر نمیتوانست باور کند. اون این کارو کرده بود. اون قلبشو به دختر داده بود.آرام اسم پسرا را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد و به خودش گفت چرا هیچ وقت حرفاشو باور نکردم.

                                



نظرات شما عزیزان:

مجید اصغرزاده
ساعت15:24---13 مهر 1393
سلام وبلاگ قشنگی داری خوشحال میشم به وب منم بیای و نظرتو بگی. با تبادل لینکم موافقم موفق باشی
پاسخ:سلام ممنونم


شبگرد تنهــــــــــــا
ساعت10:40---5 ارديبهشت 1393
زهرا جون اشکم دراومد باریکلاااااااااااااا موفق باشی خوشمل من
پاسخ:ممنونم گلم فدات


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: ادامه مطلب
♥ یک شنبه 13 مهر 1393برچسب:, ساعت 14:39 توسط ❤ ✘Z҉A҉H҉R҉A҉❤ ✘